The Way To LOVE Anything

Is To Realize That

It May Be LOST!


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 29 اسفند 1392برچسب:, | 10:11 | نویسنده : Sanaz |
هـمیشه بـاید کسـی باشد که مــعنی سه نقطه‌هاي انتهاي جمله‌هایت را بفهمد
همیشه باید کسـی باشد تا بغض‌هایتــ را قبل از لرزیدن چانه ات بفهمد
بـاید کسی باشد که وقتی صدایتــ لرزید بفهمد
که اگر سکوتـــ کردي، بفهمد…
کسی بـاشد که اگر بهانه‌گیـر شدي بفهمد
کسی بـاشد...
که اگر سردرد را بهانه آوردي برای رفتـن و نبودن بفهمد به توجهش احتیآج داری
بفهمد که درد داري
که زندگی درد دارد
بفهمد که دلت برای چیزهاي کوچکش تنگــ شده استــ
بفهمد که دِلتــ براي  قدم زدن زیرِ باران تنگــ شده استــ
همیشه باید کسی باشد
همیشه...

برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 24 اسفند 1392برچسب:, | 17:37 | نویسنده : Sanaz |
آدم به خدا خیانت کرد و خدا...
درد را آفرید
غم آفرید؛
سختی
غصه
بیماری
تنهایی
بغض
اشک...... ا
اما دلش راضی نشد!
کمی فکر کرد و آنگاه عشق را آفرید...
نفس راحتی کشید
خدا؛ انتقامش را گرفته بود از آدم...!

برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 16 اسفند 1392برچسب:, | 23:9 | نویسنده : Sanaz |

 

Why do you say you love me

If you are only going to leave me?

اگه قصد داشتی ترکم کنی....

چرا گفتی دوسم داری؟


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 7 اسفند 1392برچسب:, | 20:13 | نویسنده : Sanaz |

 

He taught me how to love,

But not how to Stop.

 

بهم آموخت چگونه عشق بوزرم اما نگفت چگونه تمامش کنم!


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 7 اسفند 1392برچسب:, | 20:1 | نویسنده : Sanaz |


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 5 اسفند 1392برچسب:, | 22:35 | نویسنده : Sanaz |


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 5 اسفند 1392برچسب:, | 22:34 | نویسنده : Sanaz |


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 5 اسفند 1392برچسب:, | 22:34 | نویسنده : Sanaz |


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 5 اسفند 1392برچسب:, | 22:33 | نویسنده : Sanaz |


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 4 اسفند 1392برچسب:, | 23:31 | نویسنده : Sanaz |

True love never dies,

Even if you have found a new love,

the sweet memory of the past will continue to hunt you for the rest of your life...

عشق واقعی هیچگاه پایانی ندارد حتی اگر عشق جدیدی پیدا کنید و خاطرات شیرین گذشته در ادامه زندگی همیشه همراه شما خواهد بود


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 4 اسفند 1392برچسب:, | 23:14 | نویسنده : Sanaz |
یک اسفند ماه دیگه ميگذره از بودنم ، یه تولد دیگه...یا یک قدم نزدیکتر به مرگ... هر سال كه گذشت ،از آدما دورتر شدم كادوهاي تولد كم شد! آدماي بد ديدم! آدماي خوب ديدم! غم ديدم... دردو ، قلبم با تمام وجود حس كرد... تنهايي رو بلد شدم اما واسم عادت نشدُ هنوزم وقتي تو خيابونا تنها با هنذفري و آدامس خرسي قدم ميزنم. لبخند مياد رو صورتم . من ياد گرفتم تنهايي خوبه... من ياد گرفتم با داشته هام زندگي كنم... من ياد گرفتم وقتي كه دلم گرفت برم سراغِ شمعدوني هام ياد گرفتم اونايي كه ميگن ميمونن ، ميرن! اونايي كه چيزي هم نميگن بالاخره يه روزي ميرن! با رفتنِ يه سري آدما از زندگيم باورام هم رفت! اما باوراي جديد ساختم لبخنداي جديد زدم من ياد گرفتم زندگي كنم... حتی شده با درد! تو تنها كسي هستي كه هميشه بوديُ نديدمت تو تنها كسي هستي كه هرگز تركم نكرد... خودم ؛ تولدت مُبارك ...
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 4 اسفند 1392برچسب:, | 23:1 | نویسنده : Sanaz |


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 3 اسفند 1392برچسب:, | 9:54 | نویسنده : Sanaz |


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 3 اسفند 1392برچسب:, | 9:52 | نویسنده : Sanaz |

Each day I love you more,

Today more than yesterday

and less than tomorrow.


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 3 اسفند 1392برچسب:, | 9:51 | نویسنده : Sanaz |

The best thing about me is you...


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 3 اسفند 1392برچسب:, | 9:50 | نویسنده : Sanaz |

You’re nothing short of my everything....


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 3 اسفند 1392برچسب:, | 9:48 | نویسنده : Sanaz |

If I have to choose between loving you, and breathing

I would use my last breath to say

I LOVE YOU.

اگر مجبور باشم انتخاب کنم بین دوست داشتنت یا نفس کشیدن؛

از آخرین نفسم استفاده می کنم تا بهت بگویم

دوستت دارم


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 3 اسفند 1392برچسب:, | 9:46 | نویسنده : Sanaz |

God always has something for you,

a kay for every problem,

a light for every shadow

and a plan for every tomorrow....


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 3 اسفند 1392برچسب:, | 9:39 | نویسنده : Sanaz |

خدایا

دلتنگم

دلتنگ کسی که مدت هاست بی آن که باشد

هرلحظه با فکرش زندگی کرده ام!


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 3 اسفند 1392برچسب:, | 9:32 | نویسنده : Sanaz |

دلم کمی خدا می خواهد

دلم تمام شدن می خواهد

از آن تمام شدن هایی که بشود نقطه سرخط.

آنگاه دیکته تمام شود و من دیگر آغاز نشوم

دلم کمی خدا می خواهد

کمی سکوت

دلم دل بریدن می خواهد

کمی اشک

کمی بهت

کمی آغوش آسمانی

کمی دور شدن از این جنس آدم

راستی خدا؟؟؟

اگر من نبودم .....

این همه غم هایت را چه کار میکردی؟؟؟!

 


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 3 اسفند 1392برچسب:, | 9:24 | نویسنده : Sanaz |

How can you sm-le

without "i" ?

How can you be f-ne

without "i" ?

How can you w-sh

without "i" ?

How can you be a friend

without "i" ?

"i" am important

but this "i" can never achieve s-ccess

without "u"....


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 3 اسفند 1392برچسب:, | 8:57 | نویسنده : Sanaz |


If came the hour, if came the day 
If came the year, when you went away; 
How could i live, I'd surely die,  
What would I be if you say goodbye? 
How could I laugh, how could I love , 
Could I believe in a God above?  
How could I hope,how could I pray. 
 If came the hour,if came the day.  
But you are here, lying beside me. 
I watch you breath, each rise and fall, 

Without you here then there would be,

Nothing at all. 
If in this world, all things must pass 
 And we must raise, the parting glass, 
No words would ever come, what could I say. 

If came the hour, if came the day. 
There will be no music in my soul, 

How could I hear the violin 

There'd be no song I could ever sing. 

 Now you awake, the dawns sweeps in. 
I touch your mouth, I touch your skin; 
 How would I live, if you should go away  


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 26 بهمن 1392برچسب:, | 10:19 | نویسنده : Sanaz |

I think this is the greatest and truest description
I've ever heard for a Friend.....
تصور میکنم این بهترین و واقعی ترین توصیفی ست که تا کنون ازدوست شنیده ام

Friends........They love you.

دوستان...... تو را دوست می دارند

But they're not your lover

اما معشوق تو نیستند

They care for you,

مراقب تو هستند

But they're not from your family

اما از اقوام تو نیستند


They're ready to share your pain,

آنها آماده اند تا در درد تو شریک بشوند

But they're not your blood relation.

اما آنها بستگان خونی تو نیستند


They are........FRIENDS! !!!!

آنها...... دوستان هستند


A True friend...... .

یک دوست واقعی


Scolds like a DAD..

همانند پدر سخت سرزنشت میکند


Cares like a MOM..

همانند مادر غم تو را می خورد


Teases like a SISTER..

مثل یک خواهر سر به سرت می گذارد


Irritates like a BROTHER..

مثل یک برادر ادای تو را در می آورد


And finally loves you more than a LOVER.

و آخر اینکه بیشتر از یک معشوق دوستت می دارد


Send to all your good friends

برای تمام دوستان خوبتان بفرستید


Even me if I'm one of them....

حتی برای من، اگر یکی از آنها هستم

The nicest place 2 be is in someone's THOUGHTS!
زیباترین مکان برای حضور، افکار دیگران است


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 26 بهمن 1392برچسب:, | 10:18 | نویسنده : Sanaz |

walk with me in love

عاشقانه همراه من گام بردار



Talk to me about

به من از آن بگو



what you cannot say to others

كه توان گفتنتش را به ديگری نداری



Laugh with me

با من بخند



even when you feel silly

حتی آنگاه كه احساس حماقت ميكنی



Cry with me

با من گريه كن



when you are most upset

آنگاه كه در اوج پريشانی هستی



Share with me all the beautiful things in life

تمام زيباييهای زندگی را با من شريك باش



Fight with me

در كنار من



against all the ugly things in life

با تمام زشتی های زندگی ستيز كن



Create with dreams to follow me

با من روياهايی را بيافرين تا به دنبال آنها برويم



Have fun with in whatever we do me

در شادی هرچه ميكنم شريك باش



Work with me towards common goals


برای رسيدن به آرزوهایمان ياری ام كن




...Walk with me throughout life

بيا با هم گام برداريم در تمام زندگي ...


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 26 بهمن 1392برچسب:, | 10:16 | نویسنده : Sanaz |

آنقدر بغض هایم رافرو دادم وخندیدم...

خداهم باورش شد چیزی نیست!!


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 26 بهمن 1392برچسب:, | 10:15 | نویسنده : Sanaz |

حواست باشه با کی "دست" میدی

وگرنه همه چی تو از "دست" میدی...


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 26 بهمن 1392برچسب:, | 10:14 | نویسنده : Sanaz |

من خودمو نمي بازم ؛
حتا اگه دستام بلرزن ،
اگه چشام تار ببينن ،
اگه پاهام راهِ درستُ تشخيص ندن ...،
گاهي حس مي كنم گُم شدم
حس ميكنم هيچ جايي تو اين دنيا ندارم
هيچ دوستي ...
هيچ آدمي كه نگرانم باشه ...
شايد چهرم همچين چيزيو نشون نده
اما من واقعا يه موقع هايي خَستَم ...
دلم ميخواد كسي باشه
دستي باشه
دلم مي گيره و من هي به خودم ميگم عب نداره دل كارش گرفتنه ...
تا كي بگم :
مهم نيست من خودمو نمي بازم؟؟؟؟


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 26 بهمن 1392برچسب:, | 10:11 | نویسنده : Sanaz |

تنهایی...

آروم آروم به نبودنت عادت میکنم...

چون هیچوقت داشتنت رو تجربه نکردم....

دیگه به داشتن چشمهای پر از حسرتم عادت کردم ...

سهم منم همینه

تنهایی تنهایی تنهایی.......

انقدر این بغض گلومو سنگین کرده که حتی...

 نمیتونم حرفامو اینجا بنویسم!

دیگه بی هوا خندیدن رو یاد گرفتم

دیگه تنهایی رو خیلی وقته یاد گرفتم .......

تو نگرانم نشو همه چیز را یاد گرفتم ...

یاد گرفتم چگونه با تو باشم بی انکه تو باشی ...

یاد گرفتم نفس بکشم...

بی تو...و بیاد تو

یاد گرفتم چگونه نبودنت را با رویای با تو بودن...

و جای خالی ات را با خاطراتت پر کنم....


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 26 بهمن 1392برچسب:, | 10:4 | نویسنده : Sanaz |

No matter what people think of you...

Always keep smiling

and Walk Away!


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 25 بهمن 1392برچسب:, | 1:4 | نویسنده : Sanaz |
صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد
.: Weblog Themes By BlackSkin :.